آخرین روزهای انتظار مامان و بابا
سلام گلم پسرم امروز مامانی اومده آخرین روزای انتظارو برات بنویسه دوشنبه من و بابایی پیش خانوم دکتر بودیم و بهمون سورپرایزترین خبرو داد که اگه خدا بخواد روز چهارشنبه قرار بیای تو آغوش مامان و بابایی ما کلی هیجان زده شدیم شبش جشن گرفتیم . اما راستش بخوای مامانی حسابی استرس و ترس داره واسه اون روز.دیگه چیزی نمونده دو روز دیگه قند عسلم امیدوارم به خیر بگذره و سلامت قدم بذاری تنها آرزوی من و بابایی این روزا همین. بوس دوست داریم ...
نویسنده :
مینا حسینی
13:30